Sunday, January 16, 2011

Sideways / 58:00






من دوست دارم به چرخهء زندگی شراب فکر کنم. اینکه انگار شراب یه موجود زنده ست. دوست دارم بدونم چه اتفاقاتی افتاده تو تموم اون سالهایی که انگورها داشتن رشد می کردن. به اینکه خورشید چطور می درخشیده، به اینکه بارون چطور باریده، به تمام اون آدم هایی که انگورها رو پرورش دادن و نهایتا اونها رو چیدن. اینکه اگه این شراب قدیمیه چند تا از اون آدمها تا الان مرده ن. شراب همیشه در حال تغییر و نموه. مثلا من اگه یه بطری رو امروز باز کنم طعم متفاوتی داره با اینکه اگه یه روز دیگه بازش کنم. چونکه شراب زنده ست، دچار پیچیدگیه و همیشه در حال تغییر. تا روزی که به نقطهء اوجش می رسه. و درست بعد از اون دورهء اجتناب ناپذیر زوال و انحطاطش شروع می شه. اند اید تیستز سو فاکین گود.